قرآن کریم

إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کَرِیمٌ

قرآن کریم

إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کَرِیمٌ

بسم الله الرحمن الرحیم

{ وَ لَوْ أَنهُمْ أَقَامُوا التَّوْرَاةَ وَ الانجِیلَ وَ مَا أُنزِلَ إِلَیهِم مِّن رَّبهِمْ لاَکلُوا مِن فَوْقِهِمْ وَ مِن تحْتِ أَرْجُلِهِم مِّنهُمْ أُمَّةٌ مُّقْتَصِدَةٌ وَ کَثِیرٌ مِّنهُمْ ساءَ مَا یَعْمَلُونَ } مائده/66

و اگر آنها تورات و انجیل و آنچه بر آنها از طرف پروردگارشان نازل شده (قرآن) را برپا دارند از آسمان و زمین روزى خواهند خورد، جمعى از آنها میانه رو هستند ولى اکثرشان اعمال بدى انجام مى دهند.

بایگانی
نویسندگان

بسم الله الرحمن الرحیم


توحید در الوهیت یعنی اینکه تنها در برابر او سر به خاک بگذاریم و در مقابل هیچ کس دیگری سر به خاک فرو نبریم. اله یعنی معبودِ واحد. توحید در الوهیت یعنی توحید در معبود، یعنی من جز خدای واحد، هیچ کس دیگری را نمی‌پرستم. شیطان لعین و رجیم این‌گونه بود. یعنی توحید در الوهیت را داشت، او گفت من نمی‌خواهم غیر تو را بپرستم. اجازه بده من تنها در برابر تو سر به خاک بگذارم. بنابر این او از این امتحان سربلند بیرون آمده بود. اما یک مطلب دیگر وجود داشت و آن مرحله دوم توحید بود که آخرین مرحله است. کسی که آن توحید را بپذیرد، توحیدش تمام است و موحد است. اوست که موحدِ مقبول و فرمان‌بر است.

توحید در ربوبیت یعنی قبول اینکه قانون، قانونِ خداوند است. من جز در برابر قانون خداوند، در مقابل قانون دیگری سر فرود نمی‌آورم. هر چه او گفته می‌پذیرم و اطاعت می‌کنم. شیطان اله واحد را پذیرفته یعنی توحید در الوهیت داشت اما قانون خداوند متعال را نپذیرفت. خدای متعال فرموده بود آدم را سجده کن، اما شیطان از این امر سر باز زد و قانونی را که خداوند فرموده بود، قبول نکرد. ابلیس ربّ واحد را نپذیرفته بود.

برخی از مردم، گناه خویش و دیگران را دانه‌ای، زمانی یا (به قول معروف کیلویی) محاسبه می‌کنند! مثلاً می‌گویند: فقط یک یا ده بار این گناه را انجام دادم و یا طول مدت گناه من فقط یک ساعت، یا 70 سال بود، پس چرا چنین نتیجه (عذاب) سنگینی دارد؟! اما محاسبه‌ی خدا چنین نیست. خدا هم گناه را می‌بیند و هم آثار آن تا آخر الزمان را می‌بیند و همه را در نامه‌ی اعمال هر کس ثبت و نزد امام زمان هر عصری [و لوح محفوظ] احصاء می‌نماید:

«إِنَّا نَحْنُ نُحْیِی الْمَوْتَى وَنَکْتُبُ مَا قَدَّمُوا وَآثَارَهُمْ وَکُلَّ شَیْءٍ أحْصَیْنَاهُ فِی إِمَامٍ مُبِینٍ» (یس، 12)

ترجمه: البته این ماییم که مرده‏ها را زنده مى‏کنیم و آنچه را از پیش فرستاده‏اند (از عمل‏هاى حال حیات) و آثار (پس از مرگ) آنها را مى‏نویسیم، و همه چیز را در امام آشکار به طور فراگیر برشمرده‏ایم.

پس وقتی فرد می‌گوید: من فقط یک دروغ گفتم، یا ...، خبر ندارد که دروغش چه آثار سوء و مستمری گذاشته است. چه سرنوشت‌هایی در طی نسل‌ها را تغییر داده است؛ و همین‌طور است بزرگی گناه یک سجده نکردن ابلیس.

گناه،یعنی سرپیچی از فرمان خدا که در نظام آفرینش، نتیجه‌اش هلاکت و فلاکت (معذب شدن) عبد است. پس هیچ گناهی، کم یا کوچک نیست. چنان چه امیرالمومنین علیه‌السلام فرمودند: «بزرگ‌ترین گناه آن است که صاحبش (مرتکبش) آن را کوچک بشمارد».

اخراج ابلیس به خاطر تکبرش بود

همه جا چنین بیان می‌شود که "ابلیس به خاطر سرپیچی از فرمان رب در سجده به آدم، از بهشت اخراج شد و برای همیشه ملعون (دور از رحمت) گردید."

بله، این گناه عملی ابلیس بود، اما در اصل به خاطر ارتکاب به این گناه اخراج نگردید، بلکه گناه بزرگ‌تری داشت که عامل و سبب این سرپیچی شد و آن گناه اعتقادی است که به مراتب از گناه عملی سنگین‌تر و مهلک‌تر است.

حضرت على(علیه السلام) مى فرمایند: فاعتبروا بما کان من فعل الله بابلیس اذا حبط عمله الطویل و جهده الجهید و کان قد عبدالله سته آلاف؛ پند و عبرت گیرید به آنچه خداوند با ابلیس رفتار کرد، در آن هنگام که اعمال و عبادات طولانى و تلاش و کوشش هاى او را که شش هزار سال بندگى خدا کرده بود به ساعتى تکبر ورزیدن بر باد داد.(نهج البلاغه، خطبه 192)

دقت شود که انسان بسیار مرتکب خطا، گناه و حتی عصیان می‌گردد. اما هیچ گناهی بدتر از "تکبر و خودبزرگ‌بینی" نیست.

بله، خداوند متعال، ارحم الراحمین است، اما انسان باید طالب رحمت و مغفرت باشد که مشمول آن گردد. پذیرش توبه وقتی است که گناهکار به گناهش اذعان کند و طلب بخشش نماید، نه این که انتظار داشته باشد، در عین حال ارتکاب به گناه، ادعای حق به جانبی و تکبر و گردن کشی، مشمول توبه و رحمت نیز بشود.

ابلیس، هیچ گاه پشیمان نشد؛ نه تنها طلب بخشش و توبه نیز نکرد، بلکه تکبر و گردن کشی هم کرد، پس اخراج و معذب شد.

ما نیز باید دقت کنیم که اگر فریب ابلیس و جنود او از شیاطین جنّ و انس یا فریب نفس اماره خویش را خوردیم و در پیشگاه الهی دچار معصیت شدیم، دیگر با تکبر و گردن کشی بیشتر فریب نخوریم. بلکه بگوییم: خدایا! یا ارحم الراحمین، یا غفار الذنوب، یا ستّار العیوب، یا سریع الرضا، ببخش، اشتباه کردم. خدا می‌خواهد انسان به تنزه و سبوحیت خداوند سبحان از یک سو، و به ضعف‌ها و خطاهای خود از سوی دیگر پی ببرد، تا در صدد جبران برآید و رشد کند. پس باید بگوید:

«لَّا إِلَهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنتُ مِنَ الظَّالِمِینَ» (الأنبیاء، 87)

ترجمه: (اى خدا) جز تو معبودى نیست، تو (از هر عیب و نقصى) منزه و پاکى، حقّا که من از ستمکاران بودم (زیرا عملى که نتیجه‏اش نقص بهره من بود بدون توجه به جا آوردم).

باید از ته دل و با باور و اخلاص چنین بگوید، تا پاسخ آید:

«فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَنَجَّیْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ وَکَذَلِکَ نُنجِی الْمُوْمِنِینَ» (الأنبیاء، 88)؛ پس ما خواسته او را برآوردیم و او را از اندوه (آن گرفتارى عظیم) نجات بخشیدیم، و ما این گونه مومنان را نجات مى‏دهیم.


منبع: بخش قرآن تبیان
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۳/۰۹/۰۵
سید

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی